![](/upload/a/ahooramazda/image/AHOORAMAZDA/Wallpaper%20(16).jpg)
منوچهری
(شاعر شادمانی و طبیعت)
اگر بخواهیم تنها یک نمونه از شاعران سرخوش و جوان طبع فارسی را که با طبیعت زیسته و بدان دل داده است معرفی کنیم او کسی جز احمدبن قوص معروف به منوچهری دامغانی نخواهد بود.
از دامغان تا گرگان و طبرستان راهی نیست. منوچهری احتمالا خود را با یکی از کاروان هایی که در ان دوران از دامغان به سمت گرگان و طبرستان می گذشته خود را بدان جا رسانیده و چنان که نوشته اند به خدمت منوچهربن قابوس زیاری که در ان سال ها در گرگان و طبرستان حکومت می کرده رسیده است. به همین علت تخلص منوچهری را برای خود برگزیده است.
منوچهری پس از مرگ این امیر زیاری به ری رفت و به خدمت طاهر دبیرکه از طرف مسعود غزنوی بر ان جا فروانروایی داشت رسید. از انجا بود که او را با عزت و احترام و بر پشت پیل به غزنین روانه کردند.
ظهور شاعری جوان و خوش ذوق در میان شاعران دربار مایه ی ناخرسندی گشت و شاعران پیر و پیش کسوت به این رقیب نوخاسته به دیده ی رشک نگریستند. از جور هین حاسدان بود که منوچهری برای جلب حمایت عنصری خود را از ستایش وی ناگزیر دید و قصیده معروف (لغز شمع) را سرود. وی پس از ستایش برخی از رجال و وزیران در دربار غزنه برای خود جایی پیدا کرد.
منوچهری در اوج کامرانی و نوش خواری بود و هنوز برای بهره وری از لذت ها و کامجویی های زندگی امیدها در سر داشت که مرگ بی هنگام در جوانی بر او تاختن اورد و در یکی از روزهای سال 432ه.ق. وی را هم چون غباری با خود برد
ادامه مطلب |